صد راه نرفته - روز دوم

ساخت وبلاگ

که عشق آسان نمود اول

شاید کلمه ها هم با خودشان راز و رمزی می آورند. انگار نه انگار که شعری بوده و منظوری

همین است حکایت کار و درس و تلاش و حتی اوقات فراغت

حس می کنی کار میکنی و در زمانهای آزادت به کاری دیگر میپردازی. غافل از اینکه آن کار آنقدر بزرگ میشود که بر کارهای اصلی سایه می اندازد

حکایت همین شعر ساده حکایت زندگی میشود وقتی که از قضای روزگار وقتش را هم نداری و حال انگار در ابتدای راهی تازه ایستاده ام

ابتدای راهی که هم سختی دارد و هم عشق٬‌ هم تلخی های پرشمار و هم سیاست ورزی هایی پیش بینی ناشده

و مثل همان روزها و سالها شد. زمانی که در نهایت تاریکی هایی که خودت را محبوس کرده بودی تا هیچ کورسوی بر هم زننده آرامشی نباشد تا کاری بزرگ و نیمه تمام را به پایان ببری٬‌انواری خودشان را به جرگه حیات رساندند و آرامش و تعادلت را محک زدند

انگار دوباره روز از نو و انوار از نو

بید و مجنون...
ما را در سایت بید و مجنون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amindehdariana بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 16 مهر 1399 ساعت: 13:26